سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 205223

  بازدید امروز : 8

  بازدید دیروز : 7

ترنم بهاری

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

 

درباره بارون

ترنم بهاری
فاطمه حاجی زاده
ای پیر هوای خوانگاهم هوس است / طاعت نکند سود گناهم هوس است.یاران همه سوی کعبه کردند رحیل /فریاد زمن گناهگاهم هوس است.

 

لینک به لوگوی من

ترنم بهاری

 

یادگاریا

سر آغاز کلام
شب و من و تو
چشم ها را باید شست
فریاد اما بی صدا
گناهم یه جور مریضیه
بیا با خدا رو راست باشیم
یه تلنگر
دست خالی و سفر!
و یک روز وعده خدا خواهد آمد
موجی تو ترنم بهاری
اینه اخلاق محمدی (ص) رفاقتا اینطوریه ؟ ! ؟
*# صد تبریک و هزار شادباش#*
اینه رسمش !؟!؟
چشماتونو رو خدا نبندین
ولی کفش هست !
آسمان ابریست . . .
لایه ی اذن و تقوی
چشمتون روز بد نبینه

لینک همسایه ها

شب و تنهایی عشق
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
نشانه
بچه شهید(به یاد شهدا)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
صفحات خط خطی
خط بارون
دوزخیان زمین
گلهای د نیا
بدون شرح
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
نگاهم برای تو
منتظر
صمیمانه
پرسمان قران
توهمات قرن 21
دیــار عـاشقـان
گنجینه قصار
آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس
پرواز
زیر آسمان خدا
در گوشی با خدا
انتظار
.:تـــــیم آی تــــــــــی:.
به سوی حقیقت
موجیم که اسودگی ما عدم ماست
یوسف
ساغر مینایی
طرح روزه داری از ولادت تا ولادت در وبلاگ بسیجی 57
وبلاگ شخصی محمد صدارت
سایه ی معشوق
سفر به مدار عشق
به خود اییم و بخواهیم،که انسان باشیم...
کوثر
ندای آسمانی
عطر گل یاس
مسائل جنسی
من دل
پایگاه حوزه
صهبای شهود
سایت شهید آوینی
کشکول
گروه علمی فرهنگی ایات بینات
بچه های مسجد رسول اکرم(ص)

لوگوی همسایه ها

































 

خوندنیای جالب اما دقیق

 

 

آوای آشنا

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

تفکر . تلنگر . دل نوشته . کلام دوست .

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

اشتراک

 

 

می دانم که برترین توشه رهرو به سوی تو، اراده استواری است که با آن تو را برمی گزیند و اینک، قلبم با اراده ای استوار با تو رازگویی می کند. [امام کاظم علیه السلام ـ در دعایش زمانی که او را به سوی بغداد می بردند ـ]

چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید.

نویسنده:فاطمه حاجی زاده::: پنج شنبه 86/9/1::: ساعت 3:19 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

 میلاد هشتمین نور خدا، نور چشم مرتضی، شمس ال فاطمه(س)، علی ابن موسی الرضا (ع) مبارک و خجسته باد.

دوست داشتم براتون مقاله و شعر بذارم به مناسبت این ولادت با سعادت اما دلم پره بذارید حرف دلمو بگم

 

بیا جوون امروزو یه جور دیگه نگا کنیم

 

دیروز داشتم شاد و شنگول  از کلاس بر میگشتم بعد از یکَم انتظار ،یه تاکسی وایستاد .

خوشحال شدم ، رانندش یه پیر مرد به ظاهر معمولی بود . گفتم خدارو شکر راحت میرسم خونه ،

اما این حباب خوشبینی منو طولی نکشید که صدای نوار آقا ترکوند .

همه ارادمو جم کردم گفتم : آقا میشه نوارو خاموش کنین یا...

خاموش کرد              خوشحال گفتم متشکر

خیلی طول نکشید ، یهو نگه داشت گفت پیاده شو!!!!!!

سریع پیاده شدم  تردیدم نکردم  اما بی اختیار نه تا حد انفجار ولی عصبانی شدم

تا اومدم زبون به شکایت باز کنم ... به لطف خدا یه چیزی دلمو آروم کرد ،دیگه فقط میگفتم خدارو شکر  خدارو شکر خدارو شکر...

همیشه ما روزیخور دین بودیم یه بارم به خاطر دینو اعتقادمون حرف خوردیم

تو دلم گفتم نمیدونم چیزی هست یا نه اما خدایا این کم ناچیزو ازم بپذیر

و اما بعد؛

 یه تاکسی دیگه گرفتم که داستان تازه  ازینجا شروع میشه

دو تا جوون به قول امروزی ها سوسول سر نشینش بودن

اول شک کردم گفتم اینم مثل اونه، اما چون عجله داشتم سوار شدم ،فقط خدا خدا میکردم نوار نذاره

(ولی اگرم میذاشت دوباره همون کارو میکردم)

یه صدای آرومی منو از افکارم بیرون آورد گفتم وااااااااای بازم ...

دقیق که شدم دیدم مدح حضرت صاحب الزمان (عج) آنقدر خوشحال شدم که باورم نمیشد

خیلی برام جالب شده بود ، دیگه تا آخر مسیر حواسم به اونا بود

موضوع حرفاشونو بگم باورتون نمیشه

 اولش بدون اینکه حواسشون به مسافرا باشه تو عالم خودشون بودن و از حسرت زیارت امام رضا (ع) میگفتن

بعد انتظار و شوق دیدن آقا صاحب الزمان(عج)       سومیش : نگران هدایت دوستای مشترکشون بودن

تحلیل جالبی در باره نماز خوندن داشتن 

اولی: بهش گفتم  بابا مهدی نگا کن خدا بهت اینهمه نعمت بی حد داده مثه همین سلامتی 

اما در عوض چی خواسته ؟ دو رکعت نماز ،تو اونم دریغ می کنی، بی انصافی نیست!

دومی: مهدی رو بی خیال، منم اینارو بهش گفتم ولی اون خودش نمیخواد ، آدم بایدخودش مایشو داشته باشه مگر نه...

یا در مورد مجید که دوست دیگشون بود:

اولی : تا کی سرکشیو گناه ،مگه نمیدونی فردا باید جواب بدی ، چرا از الان فکر فردات نیستی ؟

و اینک چند درس از این داستان دوستانه :

زود قضاوت نکنیم، درسته ظاهر آدما بروز درونیاتشونه، ولی همیشه ام اینطور نیست ، خیلی وقتا قراره بعدآ تغییر کنن

 و بیرونشون بشه ظهور صفای درونشون ،

یکی پیر میشه هنوز راهو پیدا نکرده یکی اول جوونیه نصف راهو رفته

همدلیو نگرانیشون برای دوستاشون ، اینهمه حرف ساده اما عمیقشون ، دل بی ریا و زلالشون و ................

 

خدایا ماجوونای خوبی داریم اما گاهی غافلیم، تو تنهاشون نذار

امان ز لحظه ی غفلت که ناظرم هستی

 

 



وب نوشته های من

کلام دوست (الله الصَّمَد)
دوباره سلام و دوباره آغاز کلام
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com